عشق مامان و بابا

خوش آمد گویی

عزیزان مهربون به وبلاگ من خوش اومدین

 

Klik hier voor meer gratis plaatjes

 

 

Thank s for coming.

 

Klik hier voor meer gratis plaatjesKlik hier voor meer gratis plaatjes

 

اسم فعلی کوچولوم :)

عزیزم امروز باباشی برات یه اسم انتخاب کرد و گفت فعلا تا زمانیکه جنسیتت مشخص بشه با این اسم صدات کنیم . نی نی و بقیه اسم های تکراری رو دوست نداشت و بعد از کلی فکر کردن و گفتن اسم های بامزه جور و واجور، اسم شما فعلا شد توب برنجی ( toobbaranji) من که خیلی خوشم اومد ، خیلی دوست داشتنیه و شبیه توت فرنگی هم هست که بعدش فهمیدیم که الان دست به اندازه یه توت فرنگی هستی. دوست داشتنی و خوردنی. نمیدونم اگه به دنیا بیایی می تونم جلوی خودمو بگیرم و نخورمت یا نه؟     بووووس به عزیزکم  ...
28 مهر 1391

9 هفته تمام

عزیزم امروز هفته 10 رو شروع کردی.و الان به این اندازه هستی عزیزم ((اكنون اندازه كودك شما در حدود 2.5 سانتي متر (حدود اندازه يك دانه انگور) است و وزن او در حدود چند گرم است، اما از آنجا كه ساختار فيزيكي بدن او شكل گرفته است، آمادگي آن را دارد كه به سرعت وزن اضافه كند. او هر روز به يك انسان كامل شبيه تر مي شود. دنبالچه جنيني او كاملا از بين رفته است و اجزاء بدن او (شامل اندامها، ماهيچه ها و اعصاب) آرام آرام شروع به كار خواهند كرد. پلكهاي او در حالت بسته قرار دارند و تا قبل از هفته بيست و هفتم باز نخواهند شد. او هم اكنون نرمه گوش دارد و در آخر اين هفته، بخشهاي داخلي گوش او كامل خواهند شد. لب بالايي او نيز كاملا شكل گرفته است و دهان، بيني ...
26 مهر 1391

اولین دیدار با عزیز دلم و شنیدن صدای قلب ناز نازیش .......

روز موعود فرا رسید امروز 8 ام مهر ماه 1391 قراره برم دکتر و برام سونو گرافی بنویسه و برم صدای قلب فرزندم، عشقم رو بشنوم. صبح رفتیم دکتر و سونو رو نوشت و بلافاصله رفتم از کسری برای ساعت 3 بعد از ظهر وقت گرفتم . وای خدا جووون باورم نمیشد که بلاخره این روز رو من هم دارم میبینم. خدایا آرزو دارم همه کسایی که منتظر هستن که نی نی هاشونو بغل کنن این روزهای شیرین رو خیلی زود ایشالا تجربه کنن .   وای که چقدر استرس داشتم و تمام تنم یخ بود، دلم فقط می خواست صدای قلبتو بشنوم و بدونم که سالم و سلامت تو دل خودم جا کردی.حدود ساعت 3:30 رفتیم تو و بابا جونت تا دکتر بیاد از من فیلم گرفت و من هم گوشی رو آماده کردم تا صدای قلبتو ضبط کنم، آخه دوست دار...
8 مهر 1391

خریدن ماشین برای ماماشی

1 مهر که از مطب شاد و خوشحال بیرون اومدیم، باباشی به من گفت خودت میتونی بری خونه منم برم ماشین بخرم؟ (البته بیشتر از یک هفته بود که باباشی دنبال ماشین مناسب می گشت تا تو که عزیز دلم اومدی پیشمون و من اذیت نشم.) منم گفتم آره من میرم خونه تو هم برو بلکه ایشالا یکی مناسبشو پیدا می کنی و می خری. ساعت 7:45 دقیقه شب بود که باباشی در رو زد و منم درو باز کردم و دیدم باباشی یه سویچ دستشه و فهمیدم که بله ماشینو خریده ، یه ماشین خوشگل ، پرشیای نقره ای،برای مامانت خرید و کلی مامان و مطمئنم تورو خوشحال کرد.  محمد جووونم خیلی خیلی دوستت دارم.   بهترین همسر دنیایی و میدونم که بهترین و مهربون ترین بابای دنیا خواهی بود. هووووووووووووو...
1 مهر 1391

خبر خوش مثبت شدن بی بی چک

روز 19 شهریور 91 ظهر اومدم خونه تا برای تولد لیدا جووون حاضر بشم و برم.البته  قبل از رفتن به خونه بدون اینکه به محمد جوووونم چیزی بگم رفتم و چندتا بی بی چک خریدم. و به محض اینکه رسیدم خونه استفاده کردم و نمیدونم چرا از چند روز قبل همش حسم بهم میگفت که اون تو یه خبرایی هست و تو مامان شدی. بی بی رو گذاشتم و همش میگفتم میدونم که مثبتی میدونم که مثبتی و بله بعد چند دقیقه دیدم که خط خیلی خیلی کمرنگ افتاد. اول کمی شک کردم ولی نه دیگه باور داشتم و کلی از خوشحالی گریه کردم و شکر خدا گفتم البته هر چی آرایش هم کرده بودم برای تولد خراب شد و مجبور شدم دوباره آرایش کنم.   بله و این شد که شما بعد از 4 ماه یعنی شهریور ماه اومدی تو دل ماما...
19 شهريور 1391

اقدام برای به دست آوردن معجزه خداوندی

عشقم، من و باباییت اردیبهشت ماه امسال تصمیم جدی گرفتیم که تو بیایی پیشمون و زندگیمونو از اینکه هست شیرینتر و شاد تر و لذت بخش تر کنی و با عشق خودت زندگیمونو بیارایی. عزیزم اردیبهشت ماه رفتیم دکتر و خدا رو شکر آزمایش ها هیچ مشکلی نداشت ولی خوب چون ما جلوگیری داشتیم و من هم قرص خورده بودم دیگه تنبل شده بودم و کیست های ریز داشتم که باید رفع میشدند و باید یه قرص های دیگه می خوردم تا تو بیایی بغلم و من و بابایی قبول کردیم و من شروع کردم به قرص خوردن تا تقویت بشم. اوایل مرداد ماه رفتم سونو و دیدم که بله تمامی کیست ها رفع شده و یه فولیکول بزرگ و توپولی دارم . من و بابا کلی خوشحال شدیم که تو دیگه این ماه میایی پیشمون. رمضان هم بود و من...
18 شهريور 1391
1